*حجاب برای من مصونیت نشد وقتی کلاس پنجم دبستان سوار تاکسی شدم، و دستی بدن مرا لمس می کرد و من حتی نمی توانستم از ترس جیغ بکشم*حجاب برای من مصونیت نشد وقتی در شهر غریب دانشجو بودم وهوا تاریک بود، از دانشگاه به خانه می رفتم و عده ای کارگر ساختمانی دوره ام کردند و اگر جیغ و داد نمی کردم معلوم نبود چه اتفاقی که نمی افتاد!*حجاب برای من مصونیت نشد وقتی در دادگاه قاضی برای آنکه کارم را راه بیاندازد به من پیشنهادی بی شرمانه داد*حجاب برای من مصونیت نشد وقتی به پیشنهاد ازدواج همکلاسیم پاسخ منفی دادم و او پشت سرم مرا ?.....? خطاب کرد!*در تمام این سالها حجاب برای من در کوچه و خیابان، در روز و شب، در تهران و شهرستان مصونیت نشد.احساس می کنم محدودیتی را به نام مصونیت بر تن من کردند و من در سرما و گرما تحملش کردم بدون اینکه ذره ای احساس امنیت کنم. امنیت چیزی نبود که بتوانند آن را با لباس من در جامعه ایجاد کنند.
حجاب چیزی جز محدودیت نبود، امنیت را باید در جای دیگری جست و جو می کردند
انجمن حمایت از محیط زیست کجایییییییییییییییییییییییییییییین
تا اخر عمرت این جاها نمیری حداقل اینجا ببین
تا اخر عمرت این جاها نمیری حداقل اینجا ببین
تا اخر عمرت این جاها نمیری حداقل اینجا ببین
تا اخر عمرت این جاها نمیری حداقل اینجا ببین
17457 بازدید
27 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
40 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian